کتاب خوانی زیر درختان چریش
به گزارش مجله 10 از 10، نفیسه مجیدی زاده:وقتی کارش را آغاز کرد، گل های درختان چریش ریخته بودند و تابستان آمده بود. روزهای آخر بهار سال 1398، زیر سایه درخت بزرگ چریش نشست و برای بچه های روستا کتاب خواند و بعد کتاب ها را امانت داد و ماجرای کتاب خانه روستای وَشنامِ دُرّی آغاز شد.
برای رسیدن به وشنام دری باید به استان سیستان و بلوچستان برویم؛ درست در 25 کیلومتری بندرچابهار. منطقه وشنام، 25 روستا دارد که 23تای آن ها پیشوند وشنام دارند و بزرگ ترین روستای منطقه، وشنام دری است.
تو می توانی نوجوانی از این روستا باشی، ترک تحصیل کنی و به جای پدر برای صید به دریا بروی یا در خانه کنار مادر سوزن دوزی کنی. خیلی از دوستانت ترک تحصیل کرده اند. این جا ترک تحصیل امری عادی است؛ آن قدر عادی که عبدالقادر بلوچ کار و زندگی اش را گذاشت تا به بچه های روستایش کمک کند. یک جفت کفش آهنی پوشید و راهی اداره ها شد. به هرجا توانست سر زد به هرجا توانست نامه نوشت؛ حتی به وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی. در نهایت هم دل شکسته راهی روستایش شد تا کاری کند، کارستان!
شروع در تابستان
بلوچستان دو فصل دارد؛ زمستان در ماه های آذر، دی و بهمن با دمای معتدل و خنک و ماه های دیگر سال، تابستان. وقتی با او تلفنی صحبت می کردم، صدای باد همراه صدایش می آمد و من ناخودآگاه چشمانم را جمع می کردم؛ انگار باد و آفتاب تند منطقه، چشمم را می زد!
او می گوید: در روستا امکانات نبود و من شاهد فروپاشی دانش آموزان در مقاطع گوناگون، به خصوص در دبیرستان بودم. دیدم به بچه های روستا توجهی نمی شود و شرایط روزبه روز بدتر می شود. برای همین فعالیت فرهنگی کوچکم را شروع کردم.
با چند کتاب داستانی زیر یک درخت شیریش کارم را شروع کردم. درخت چریش از درخت های بومی منطقه ماست و بومی ها به آن شیریش می گویند. کتاب ها را دو نویسنده برایم فرستاده بودند؛ نسیم نوروزی از اصفهان و فرهاد حسن زاده از تهران. کتاب های نامه هایی به خدا خوشگله!، ترانه بلوط از نسیم نوروزی و هویج بستنی، مجموعه کتاب های کوتی کوتی، هستی و زیبا صدایم کن از فرهاد حسن زاده.
50هزارتومان و دیگر هیچ!
بلوچ می گوید: به ارگان های گوناگونی رفتم. خیلی تلاش کردم و نشد. حتی به وزیر ارشاد نامه نوشتم؛ هم از طریق پست و هم مجازی؛ اما جواب نگرفتم. دل شکسته شدم و برای همین با توانایی خودم شروع کردم.
اتاق فرسوده ای داشتیم که برای مخابرات بود، اما تلفن های خانگی و همراه که آمد، آن اتاق جمع شد.50هزار تومان پس انداز داشتم. رفتم رنگ خریدم و آن اتاق را رنگ زدیم و کارم را شروع کردم.
اتاق کوچک بود؛ سه متر در دو متر. برای همین بچه ها را گروه بندی کردیم. بعد فعالیتم را در فضای مجازی منتشر و با نویسندگان مطرح ارتباط برقرار کردم و فعالیتم گسترده تر شد. تا این که در ششمین جشنواره مروجان کتاب در سال 1398، نامزد دریافت جایزه شدم.
برای تمام وشنامها
ناحیه بلوچستان، منطقه ای وسیع و کوهستانی است که حد شمالی آن کویر لوت و حد جنوبی آن دریای عمان است و البته مرزهای طولانی آبی و خشک با کشورهای افغانستان، پاکستان و کشورهای حوزه خلیج فارس دارد. فعالیت های کتاب خوانی عبدالقادر بلوچ، نویسندگان زیادی را با روستای وشنام دری، جایی بین کویر و دریا آشنا کرد.
او می گوید: وقتی فعالیت ما در کشور دیده شد و با نویسندگان ارتباط گرفتیم، آن ها به ما کتاب هدیه کردند و الآن بیش از هزار جلد کتاب داریم. چندماه بعد کتاب خانه مدرسه را راه اندازی کردم.
کتاب ها که زیاد شد، خسیسی نکردیم و به روستاهای دیگر و شهرستان هایی هم که به کتاب علاقه مند بودند، کتاب رسانی کردیم.
در صفحه اینستاگرام او می خوانیم که اعلام کرده فعالیت های خود را برای ترویج و توزیع کتاب در هر23روستای وشنام ادامه می دهد و سبد کتاب را به کشاورزان، مغازه داران و صیادانی می فرستد که دوماه در دریا هستند.
در روزهای کرونا
البته این روزها به خاطر کرونا، کتاب خانه روستای وشنام دری تعطیل شده، اما کتاب خوانی تعطیل نیست. آن ها کتاب ها را ضدعفونی کرده و به صورت بهداشتی به درِ خانه ها می رسانند و هرشب بچه ها کتابی را که در خانه دارند، می خوانند و در گروه مجازی شان منتشر می کنند.
هنوز هم کتاب خانه تعطیل است، اما کتاب خواندن در خانه ها جاری است. حالا کانال تلگرام کتاب خانه، هرروز کرونانویسی دارد و اعضای کتاب خانه تجربه های گوناگون خود را از روزهای قرنطینه به اشتراک می گذارند.
به مدرسه برگرد
فکرش را بکن وقتی نوجوانی ساکن این روستا هستی و ترک تحصیل کرده ای، کسی درِ خانه تان را بزند و تو را به مدرسه برگرداند و حالا برایت کتاب های کنکور بیاورد و برایت رؤیا بسازد.
بلوچ می گوید: بعد از فعال شدن کتاب خانه، با ریش سفیدها رفتیم محل زندگی دخترهایی که ترک تحصیل کرده بودند و بسکمک از آن ها به تحصیل برگشتند. قبلاً دخترها تا پنجم ابتدایی درس می خواندند، اما حالا مدرسه دوره اول متوسطه دخترانه هم راه اندازی شده است.
حالا هم در زمینه کنکور فعالیت می کنیم و دو دختری که قبلاً ترک تحصیل کرده بودند و با فعالیت ما به دوره دوم متوسطه آمدند، امسال کنکوری اند و ما با آموزشگاه های کنکور تماس گرفتیم و برای این دخترها مشاوره گرفتیم. آن ها برای کنکور آماده می شوند تا ان شاءالله به دانشگاه بفرایند و برگردند به این روستا کمک کنند.
حامیان محیطزیست
این منطقه بادهای موسمی، رگبارهای سیل آسا و رطوبت زیادی دارد و از آن جا که حداقل دما به ندرت به صفر درجه سانتی گراد می رسد، رویش گیاه در اراضی آبی تقریباً در تمام طول سال ادامه دارد.
مردم این روستا آب آشامیدنی و بهداشتی ندارند و از آب های هوتگ استفاده می کنند. هوتگ ها همان گودال ها یا دریاچه های خیلی کوچک اند که معمولاً اطراف آن ها درخت و فضای سبز وجود دارد. متأسفانه اهالی عادت داشتند گنجشک ها را شکار کنند. این جا بود که بلوچ فعالیت های محیط زیستی اش را هم شروع کرد.
او از فعالیت هایش می گوید: در فعالیت های محیط زیستی، بچه ها را با پرندگان آشنا کردم و گفتم این ها را اذیت نکنید و در کنار کار کتاب، حامی محیط زیست هم باشید. قدر آب و درختان و حیوانات را بدانیم و نتیجه اش را هم دیدم.
مثلاً در روستای ما گاندو (تمساح پوزه کوتاه) وجود ندارد، ولی ما در فعالیت های محیط زیستی مان به بچه ها گفتیم حافظ محیط زیست باشند و حیوانات را آزار ندهند. در بارندگی های امسال نمی دانم چه طور شد که یک گاندو به روستای ما آمده بود. بچه هایی که قبلاً با دیدن حیوان وحشی حمله می کردند، این بار حیوان را اذیت نکرده و بزرگ ترها را خبر کردند. ما با بخش داری و اداره محیط زیست تماس گرفتیم و آمدند گاندو را بردند و حسابی از اهالی روستای ما تشکر کردند و این جای بسی خوشحالی دارد.
به بچه ها یاد دادم زباله نریزند و با هم پاک سازی معابر را در سطح روستا انجام دادیم و روستای ما از نظر بهداشتی تمیز است.
در نوشته های بلوچ می بینیم که نکته های بهداشتی برای مسواک زدن و پوشیدن لباس تمیز و... هم آموزش داده شده است. آن ها هم چنین از مکان های تاریخی روستایشان بازدید می کنند و به تماشای خانه های با قدمت 150 سال و بیش تر می فرایند. دو درخت کُنار هم دارند که قدمتشان بیش از 300 سال است.
مطالبات بچهها بالا رفته
براساس سرشماری سال 1395، این روستا 665 نفر جمعیت دارد و الآن 200 دانش آموز در این روستا مشغول به تحصیل هستند که همگی عضو کتاب خانه هستند.
بلوچ می گوید: به خاطر فعالیت های فرهنگی و کتاب خوانی، بچه ها روزبه روز رشد می کنند. این ها که اصلاً کتاب غیردرسی نمی شناختند، حالا از تخیل خودشان داستان خلق می کنند.
ما با کل نویسندگان کشور ارتباط داریم. داستان هایشان را برای نویسندگان می فرستم و آن ها نظر می دهند. هم چنین بچه ها کتاب نویسندگان را می خوانند و نقد می نویسند. ما نقدها را برای نویسندگان می فرستیم. بچه ها خیلی انرژی می گیرند و خیلی برایشان خوشایند است.
حالا همین بچه هایی که قبلاً حتی نمی توانستند درست صحبت کنند، حالا مطالبه گر شده اند و اگر مسئولی بیاید، حرف می زنند و خواسته هایشان را می گویند. هم مردم رشد کرده اند، هم بچه ها و نوجوانان.
وقتی مسئولان برای بازدید از روستای ما آمدند، جوانان ما مشکلاتشان را گفتند و مسئولان قول داده اند برای جوانان زمین فوتبال چمن راه اندازی شود و برای بچه ها هم پارک. بچه ها و نوجوانان به شادی نیاز دارند.
منبع: همشهری آنلاین