داستان سفر یک قلب، از سینه نوجوان خوزستانی به زندگی دخترک تهرانی

به گزارش مجله 10 از 10، خبرنگاران/خوزستان اهدای عضو، اوج بخشش یک انسان و یکی از زیباترین کارهای بشر است؛ شاید سخت ترین تصمیمی که یک انسان در بدترین لحظه زندگی خود می گیرد این است که عضو عزیزش را به فرد دیگری ببخشد.

داستان سفر یک قلب، از سینه نوجوان خوزستانی به زندگی دخترک تهرانی

به گزارش خبرنگاران، در تقویم ایرانی 31 اردیبهشت ماه، به نام روز ملی اهدای عضو، اهدای زندگی نام گذاری شده است. هر فرد مرگ مغزی می تواند با اهدای هشت عضو و 53 نسج، در مجموع زندگی 61 شخص در انتظار پیوند را بهبود ببخشد.

به بهانه روز گرامیداشت اهدای عضو، پای صحبت صادق کفایی پدر زنده یاد عباس کفایی نوجوان 14 ساله ای نشستیم که با بخشیدن اعضای بدن فرزندش، به چهار نفر زندگی دوباره بخشید.

در پی تصادف و تایید مرگ مغزی این نوجوان، عمل اهدای کبد و دو کلیه وی، روز یکشنبه (12 اردیبهشت ماه) با رضایت خانواده وی و تلاش تیم پیوند دانشگاه علوم پزشکی اهواز در بیمارستان گلستان اهواز انجام شد اما به علت شرایط کرونا امکان انجام پیوند قلب در بیمارستان وجود نداشت.

قلب اهدایی این نوجوان از بیمارستان گلستان اهواز با یک فروند جت به پرواز درآمد و در تهران به سینه یک دختر 9 ساله نشست.

پدر این نوجوان در گفت وگویی به سوالات خبرنگاران پاسخ گفت.

خودتان را معرفی می کنید؟

صادق کفایی و 42 ساله هستم. در شهر شرافت شهرستان شوشتر ساکن هستم. تا سیکل درس خواندم و جوشکار هستم. دو پسر و دو دختر داشتم که اکنون یکی از پسرهایم را از دست داده ام.

علت مرگ مغزی پسرتان چه بود؟

پسرم با موتور به شوشتر رفته بود که با گاردریل برخورد کرد و ضربه مغزی شد.

پس از چند روز از گذشت حادثه، مرگ مغزی تایید شد؟

پس از چهار روز مرگ مغزی پسرم تایید شد.

پسرتان چند ساله بود؟

14 سال و هفت هشت ماه.

آیا قبل از وقوع این حادثه، در مورد اهدای عضو تصمیمی گرفته بودید یا رضایت داشتید؟

قبلا تصمیم داشتم که در یک فرصتی برای خودم کارت اهدای عضو بگیرم. وقتی این رخ داد و پزشکان ما را جواب کردند، خودم پیشنهاد دادم که اعضای پسرم را اهدا کنم.

چگونه حاضر شدید اعضای بدن پسرتان را اهدا کنید؟

به دکتر گفتم چند درصد احتمال برگشت فرزندم به زندگی وجود دارد؟ وقتی دکتر به جان فرزندش قسم خورد و گفت یک درصد هم احتمال برگشت پسرم به زندگی وجود ندارد، به اهدای اعضای پسرم رضایت دادم.

چرا راضی به اهدای عضو فرزندتان شدید؟

با خودم گفتم با اهدای عضو پسرم، قلبش زنده می ماند و در سینه فرد دیگری می تپد. خواست خدا این بود که چنین اتفاقی برای پسرم بیافتد و چهار نفر دیگر با اعضای بدن او زنده بمانند. درست است که جسم پسرم را خاک کردم اما شاید زمانی که ما پیر شویم و بمیریم، قلب پسرمان زنده می ماند.

چه حسی دارید؟

به رضای خدا راضی هستم. از زنده ماندن کبد، کلیه ها و قلب پسرم شاد هستم و چهار خانواده هم به زندگی امید پیدا کردند.

آیا همسرتان حاضر به اهدای عضو بود؟

اوایل بابت اتفاقی که برای پسرم افتاده بود، ناراحت بود و دوست نداشت اعضای پسرش را اهدا کند و پسرش را از دست بدهد. از اهمیت اهدای عضو اطلاع زیادی نداشت اما بعد از اهدای عضو بسیار از این کار شاد است. بچه ما حتی به سن تکلیف نرسیده بود و می دانیم جایش در بهشت است. از طرفی اعضای بدنش را اهدا کردیم و زنده هستند.

فکر می کردید شاید روزی بتوانید اعضای بدن فرزندتان را اهدا کنید؟

برای خودم بله. برای همین می خواستم کارت اهدای عضو بگیرم اما هیچ وقت فکر نمی کردم یک روزی در چنین شرایطی قرار بگیرم و اعضای بدن فرزندم را اهدا کنم.

چه حرفی برای افرادی که در چنین شرایطی قرار می گیرند اما به اهدای عضو رضایت نمی دهند، دارید؟

من نخواستم این کار، رسانه ای شود اما برای اینکه مردم هم به این کار تشویق شوند و ببینند که من هم یک پدر هستم و اعضای پسرم را اهدا کردم، با رسانه ها صحبت کردم. من هم یک پدرم و بابت فوت پسرم ناراحت هستم و احساس می کنم یک عضو بدنم کم شده اما بابت این کار خداپسندانه و شادی چهار خانواده، شاد هستم. کسانی که در چنین شرایطی قرار می گیرند باید بدانند هیچ امیدی به برگشت بیمار به زندگی نیست و بهترین کار، رضایت به اهدای عضو است.

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 13 مرداد 1400 بروزرسانی: 13 مرداد 1400 گردآورنده: 10az10.ir شناسه مطلب: 1855

به "داستان سفر یک قلب، از سینه نوجوان خوزستانی به زندگی دخترک تهرانی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "داستان سفر یک قلب، از سینه نوجوان خوزستانی به زندگی دخترک تهرانی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید